علی(علیه السلام) علی رغم داشتن لیاقت و صلاحیت، بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) امکان بر عهده گرفتن هدایت جامعه ی اسلامی را پیدا نمی کند؛ زیرا مردم به هر صورت، فرد دیگری را بدین سمت بر می گزینند. علی(علیه السلام) برای مدتی طولانی از مدیریت جامعه ی اسلامی به دور می ماند؛ پس روشن است که مشروعیت الهی امام، یک مرحله است و خواست مردم نیز مرحله ای دیگر
به خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته ی این کار از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم.
ه قول سلمان فارسی وقتی که دید بعد از فوت پیامبر ریختند به خانه علی و علی را به زور کشیدند به سمت مسجد برای بیعت. آنجا دارد که بعضی از اصحاب خاص حضرت امیر دست به شمشیر به چشم علی نگاه میکردند که ایشان فرمان درگیری بدهند و حضرت امیر با چشمش اشاره کرد که کاری نکنید. آنجا دارد که سلمان فارسی کنار کوچه ایستاده بود و دید که دارند با علی چه میکنند. وقتی که حضرت امیر علامت داد که کاری نکنید.این دورانی است که باید تحمل کرد.
مقالات - حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم
حرکت رو به کمالِ معرفتىِ پیامبر، چنان درجه اى از شهود و یقین را براى آن حضرت پدید آورد،که پرده هاى غیب از برابر دیدگان ایشان کنار رفت و حضرت چیزهایى را که دیگران نمى دیدند مشاهده مى کرد و از آنها خبر مى داد.
از دیدگاه قرآن كریم، یهودیان را نمیتوان با مسیحیان با یك نگاه واحد مورد ارزیابی قرار داد. مسیحیان از نظر قرآن كریم، اهل تلاوت كتاب الهی، سجده و مؤمن به خدا و روز قیامت و تمایل به اسلام بودند؛ در حالی كه یهودیان متعصّب، لجوج، فتنهانگیز و پیمانشكن بودند و همواره با پیامبر اكرم(ص) از سر عناد و لجاجت رفتار میكردند و در پی از بین بردن اساس دین اسلام بودند. بنابراین، این دو گروه از اهل كتاب را نمیتوان یكی پنداشت. تفاوت یهودیان و مسیحیان را خداوند متعال در آیهای به صورت شفّاف و روشن بیان مینماید و یهودیان را سرسختترین دشمنان اسلام به شمار میآورد.
همچنین نقل است که روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (صلی الله علیه و آله) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (صلی الله علیه و آله) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت.... پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (صلی الله علیه و آله) خبر داد خدیجه پرسید:
بهاییت در مقام تبلیغات، خود را موحد و خدا را آنگونه تعریف میکند که ادیان الهی تعریف کردهاند، با این حال، وقتی به نوشتههای رهبران اصلی فرقه مینگریم، شخص حسینعلی نوری نه در جایگاه مظهریت، بلکه در قامت الوهیت و مقام خداوندگاری دیده میشود.
عبدالبهاء در سفر تبلیغی خود به اروپا و امریکا، در گردهمآییها، کلیساها و کنیسههای گوناگون سخنرانی کرد و در مقام جانشین بهاءالله و ترویجکننده افکار و آثار او، اصولی را در دوازده سرفصل بهعنوان آموزههای بهاییت معرفی کرد. برخی از این آموزهها نه تنها بر اساس اندیشههای بهاءالله نبود، بلکه حتی در مواردی مثل برابری حقوق زن و مرد، مخالف تفکر وی نیز بود.
وی در تابستانهای بوشهر و در گرمترین ساعات شبانهروز، به پشتبام میرفت و رو بهسوی آفتاب به گفتن ذکر و ورد مشغول میشد. بدیهی است این رفتار برخلاف عقل و فطرت بشری بود. از اینرو، مدافعان او میکوشیدند این رفتار باب را پنهان کنند، ولی داستانهایی که دراینباره در برخی منابع آمده، انکارنشدنی است.